روسیاهی آمده شاید که مهمانش کنید
این گدای بی نوا را غرق احسانش کنید
مژده ی درمان درد لاعلاجم داده اند
درد عصیان دارم امشب زود درمانش کنید
معصیت خشکانده چشمم را بحق فاطمه
این کویر چشم من را خیس بارانش کنید
من دل آلوده ام را روی دست آورده ام
بعد تطهیرش پر از تقوا و ایمانش کنید
بنده ی نفسم شدم این مشکل سخت من است
با نگاهی مشکلم را سهل و آسانش کنید
نو بهاران آمده اما نیامد دلبرم
پس تمام چار فصلم را زمستانش کنید
او پریشانِ پریشان حالی ما می شود
خواهشاً این ماه ما را هم پریشانش کنید
بر دل هرجایی ام ای کاش قلاده زنید
تا نجف برده همانجا کلب دربانش کنید
(سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است)
جان من را سیزده دفعه به قربانش کنید
نیمه ی ماه خدا ماه خدا هم میرسد
کام دل را مست ذکر یا حسن جانش کنید
نان ما را می رساند دست بی منت.. ولی
رزق مشهد، کربلایم را فراوانش کنید
راه کج رفتم ولی دلتنگ راه کربلام
پای من را همدم خار بیابانش کنید
روزه ی ما بی حسین فاطمه بی معنی است
روزه ام را تشنه ی آن کام عطشانش کنید
:::::::::::::::
جار میزد بی حیایی : اهلبیتش را اسیر ...
سنگها را هم نثار ذکر قرآنش کنید
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه