دیگه پیدا نمیشه ، بخدا شبیه تو
منو زنده می کنه ، نفس مسیح تو
این شبا یه حالی ام ، صاحب الزمانی ام
بیقرار تو شده ، دل جمکرانی ام
من زنده به نامتم ، تشنه ی کلامتم ، آقا
من عبد و غلامتم ، مست السلامتم ، آقا
به شاه با غیرت ماشاالله
به ماه در غیبت ماشاالله
میای همین جمعه ، ان شاالله
میگم به این هیبت ماشاالله
یابن الزهرا آقام ...
دنیا مثله قفسه ، تو کلید قفسی
همه چش براهتن ، تاکه از راه برسی
هر کجای عالمی ، به دلم نگاهی کن
منو تا صحن حسین ، دوباره تو راهی کن
ای ذکر شفای ما ، ای درد و دوای ما ، برگرد
رزق کربلای ما ، دست تو دعای ما ، برگرد
به چشم میخونت ماشاالله
به خال رو گونت ماشاالله
به هرکسی که شد ، آقاجانم
ندیده دیوونت ، ماشاالله
یابن الزهرا آقام...
باز کبوتر دلم ، پر زده به سوی تو
یعنی میشه بشینم ، دمی روبروی تو
بوی غم داره ببین ، نفس دقیقه ها
تویی آشنای من ، بین این غریبه ها
جاالحق ایزدی ، مانند محمدی ، جانم
تو خوبا سر آمدی ، در دلها علم زدی ، جانم
به کعبه ی سیار ماشاالله
به دلبر و دلدار ماشاالله
روز ظهور میگیم ، ان شاالله
به وارث کرار ماشاالله
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه