سرود نم نم باران ، شفای درد بیماران
امید ما گرفتاران ، و نور چشم بیداران
به منشور سبکباران ، نوشته خون دلداران
علی مقصد علی راهست ، علی مولای دوران ها
به نص آیه ی قرآن ، بخوان از انما ، انسان
از آن ایثار بی پایان ، از آن سر تا به پا ایمان
بگویید ای مسلمانان ، که بوده مصطفی را جان ؟
بجز حیدر امیری که ، به قربانش همه جان ها
نوشتم خط به خط حیدر ، امیر ما فقط حیدر
گرفت از حق سمت حیدر ، بود حد وسط حیدر
وَ حسن عاقبت حیدر ، به شعرم منقبت حیدر
که اسمش آبرو داده ، به بی باری دیوان ها
دبیر علم الاسما ، همان نقطه به زیر با
همان پیدای نا پیدا ، سلونی گفته بی پروا
امیر العشق بی همتا ، قرار سینه ی زهرا
بود حیدر همان آقا ، که بوده شیر میدان ها
به منبر نطق کوبنده ، به میدان شیر غرنده
خدا را بهترین بنده ، دلیل گریه و خنده
گذشته ، حال و آینده ، همان دولت که پاینده ...
...بُوَد... تنها علی بوده ، غلامش جمله سلطان ها
یل خیبر یل خندق ، همیشه فاتح مطلق
تجلیگاه ذکر حق ، نبی داده به او بیرق
نشد نام علی منشق ، که بوده از خدا از حق
خدا نامش علی باشد ، دلیل آمد به اتقان ها
نه صوفی ام نه غالی ام ، نه مست لا ابالی ام
فقط با دست خالی ام ، گدای این حوالی ام
که او داده تعالی ام ، دلیل حال عالی ام
همین نادعلی باشد ، دوای ما پریشان ها
علی هم مرد میدان است ، علی هم رعد و طوفان است
علی هم شیریزدان است ، علی هم شاه مردان است
عذابی بر لیئمان است ، پناهی بر یتیمان است
نه تنها شیعه . او باشد ، برای کل انسان ها
علی حاکم علی رهبر ، علی عارف علی دلبر
علی ساقی علی کوثر ، علی حیدر علی صفدر
علی میزان علی محشر ، علی سردار علی سرور
قلم حیران و سرگردان ، برای ثبت عنوان ها
علی معراج و اوادنا ، علی والا علی اعلا
علی دنیا علی عقبا ، علی امروز و هم فردا
علی ساقی اعطینا ، علی احمد علی زهرا
علی آغاز هر آغاز ، علی پایان پایان ها
سرم افتاده پای او ، به عین و لام و یای او
به حسن دلربای او ، اسیرم بر وفای او
پریدم در هوای او ، به ایوان طلای او
نجف ایوان زیبایش ، بود آقای ایوان ها
نجف شهر پیمبرها ، نجف رویای دلبرها
نجف لبریز باورها ، نجف بانی منبرها
نجف مستی ساغرها ، نجف میعاد نوکرها
نجف خورشید تابان است ، میان کل استان ها
علی گفتم جواب آمد ، ثواب بی حساب آمد
علی گفتم کتاب آمد ، به جانم انقلاب آمد
به میخانه شراب آمد ، شرابی ناب ناب آمد
خراب جام حیدر که ، ندارد بیم ویران ها
منم آباد ویرانش ، گدای لقمه ی نانش
سگی بین خیابانش ، و یا خار بیابانش
که چسبیده به دامانش، الهی که به قربانش
همیشه او گرفته دست ، زما آلوده دامان ها
علی روح شجاعت را ، علی راه سیاست را
علی تقوا و غیرت را ، علی عشق شهادت را
علی نور عبادت را ، علی گنج سعادت را
نشان داده که در ظلمت ، بماند نور ایمان ها
کلام او همه نور است ، دو چشم منکرش کور است
مرا از عشق منظور است ، مرا در سر اگر شور است
بلا با ذکر او دور است ، بساط عاشقی جور است
علی گفتم علی گفتم ، میان شور باران ها
پناه بی کسان حیدر ، ستون آسمان حیدر
شکوه بیکران حیدر ، امیر عاشقان حیدر
به هر جا هر زمان حیدر ، بخوان ایدل بخوان حیدر
بود در ذکر یا حیدر ، همه دارو و درمان ها
علی عدل و علی دادست ، علی عبدی که آزاده ست
علی روزی ما داده ست ، ملک با ذکر او شاد است
لباس او اگر ساده ست ، جهان بر پایش افتاده است
ببین در وصله ی کفشش ، زعامت ها و عرفان ها
خدا را مظهر تام است ، که مدحش غرق ابهام است
علی اصل است و اسلام است، علی حسن سرانجام است
علی آن رحمت عام است ، علی زیباترین نام است
نباشد بهتر از نامش ، بدانید ای مسلمان ها
علی آنکه حسن دارد ، به عرش الله وطن دارد
به چاهش صد سخن دارد ، دو گل بین چمن دارد
غم و درد و محن دارد، حسین بی کفن دارد
به زینب داده صبرش را ، که شد غالب به بحران ها
شهامت در سرا پایش ، بدون ترس دنیایش
علی آنکه تماشایش ، گرفته جان اعدایش
ولی با داغ زهرایش ، نمانده قوت و نایش
امان از غربت حیدر ، امان از داغ هجران ها
نگاهم کن گرفتارم ، غریبم بی کس و کارم
گنهکارم اگر خارم ، زبان الکنی دارم
به هر دفتر به اشعارم ، نوشتم من تو را دارم
مرا حب تو سرمایه ست ، به روز وضع میزان ها
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه