یه خواهر غمدیده ، که چشم براهت مونده
منم هزارتا درده ، نگفته و نا خونده
حیف شد ، من اومدم اینهمه راه ، ولی به تو نرسیدم
حیف شد ، من اومدم اینهمه راه ، گل روتو ندیدم
حیف شد ۲
حالا چش براهم ، بارونم می بارم
دست خط تو رو باز ، رو سینم میذارم
تو میای کنارم
ای جانم رضا جان ...
اگه دلم رنجیده ، به قم رسیدم اما
خیال تو راحت که ، بود احترامم بر جا
حیف شد ، که عمه زینبو زدن ، تو کوچه و سر بازار
حیف شد ، که عمه زینبو زدن ، با نبودنه علمدار
حیف شد ۲
حالا روضه خونه ، غم های ربابم
دلخون از بلای ، اون بزم شرابم
با حال خرابم
ای وای از غریبی ...
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه