چشمامو رو هم میذارم
با دلی شکسته حالا
جون میدم رو پای حیدر
با غم گریه ی زهرا
زهرا ، جانم ، دیگه دلمو نسوزن
با آه تو ، می گیره دل آسمون
بعد از بابا، می بینی غم بی امون
واویلتا، آه و واویلا
می رم و دل بیقرارم
می باره بارون چشمام
غیر از حب اهلبیتم
چیزی از شما نمیخوام
چشمام، داره ، روضه ی غمو می بینه
می بینه که ، به زودی تو این مدینه
یاسم، پرپر، افتاده روی زمینه
واویلتا، آه و واویلا
می سوزه همه وجودم
با غمِ حسن ، حسینم
می بینم مصیبتای
این دوتا نور دوعینم
حسین ، جانم ، اسیر بلاها میشه
بین ، گودال ، مقطع الاعضا میشه
صدها، تیر و ، نیزه تو تنش جا میشه
واویلتا آه و واویلا
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:24
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه