مدینه خیلی وقته / که مو سپیدم کردند
تو اون کوچه با سیلی / منو شهیدم کردند
مگه میره یادم ... که مادرم جون داد
یه جوری زد نامرد ... باسر زمین افتاد
روضه روضه ی دل بی چاره
دنیا رو سرم دیگه آواره
دیدم روی خاک مونده گوشواره
__
مدینه منکه رفتم / ولی نبود این رسمش
بابام چقدر مظلومه / که بازی شد با اسمش
غریبم و دشمن ... همه با همدیگن
رو منبرا لعنه ... بابامو هی میگن
خیلی ناسزا ، شنیدم اما
سوختم از غم ، علی و زهرا
تنها موندمو ، بی کس و تنها
____
مدینه خوب میدونی / غریبه ی این شهرم
به کی بگم این دردو / که همسرم داد زهرم
شد جگرم پاره ... رنگ تنم سبزه
می ریزه خون لخته ... از لبم هر لحظه
روضه م روضه ی ، روز عاشورا ست
دور قتلگاه ، محشر کبرا ست
حرف از غارته ، خیمه زنهاست...
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:25
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه