امشب برای تو
اشک می ریزم بی بی
برا عزای تو
اشک می ریزم بی بی
به یاد قلبه خون
و ذکر محزونه
رضا رضای تو
اشک می ریزم بی بی
دم اخر دیدهات تر بودش
رولبت ذکر برادر بودش
شدی خیره به درو دیوارو
غصه هات غصه ی مادر بودش
کشتی عمرتو
پهلو گرفت اخر
به لحظه های تو
اشک می ریزم بی بی
در لحظه ی اخر
خوندی تو از گودال
با روضه های تو
اشک می ریزم بی بی
این جماعت چقدر نامردن
دور شاه جمع شدن و می خندن
اون طرف تر عده ای هم دارن
شرط سر تنه حسین می بندن
غصه زینب شد
غصه ی تو خانوم
به غصه های تو
اشک می ریزم بی بی
به یاد بازارو
به یاد بزم می
من پا به پای تو
اشک می ریزم بی بی
با حال و روز خراب رفت زینب
باغمای بی حساب رفت زینب
زبونم لال ببخشن سادات
وسط بزم شراب رفت زینب
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:20
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه