قسمت نبود که
برای من ثمر بشی تو
برای من سحر بشی تو
برای من پسر بشی تو
قرار بودش که
مثل حسن توهم پسر شی
مثل علی تو با جگر شی
عصای پیریه پدر شی
لالالالایی لالا لالا لالا لالایی
بای ذنبه
قتلت ای عزیزه مادر
نیومده شدی تو پر پر
شدی شهیده راه حیدر
صدا زدم من
فضه خضینی پشت اون در
حیا نکردن از پیمبر
بستن طناب به دسته حیدر
لالالالایی لالا لالا لالا لالایی
لگد به در زد
اون مرد بی حیا تورو کشت
با ضربه های پا تو رو کشت
نیومده دنیا تورو کشت
اغوشه من شد
عزیزه جونم قتلگاهت
چی بود اخه جرم و گناهت
خاموش شدش چه زود نگاهت
لالالالایی برات بمیرم ای عزیزم
میونه اتیش
غنچه ی پرپرم می سوختش
این قلبه مضطرم می سوختش
گوشه ی معجرم می سوختش
مسمار گرفتش
راه نفس کشیدن رو
تا اسمون پریدن رو
راه نفس کشیدن رو
لالالالایی برات بمیرم ای عزیزم
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:50
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه