مثل ابر بهاری
اشک از چشمم میباره
جاتون خالیه خیلی
توی هیئت دوباره
شما که تحت نگاه زینبین
به من غمزده هم نگا کنین
حرفتونو آخه ارباب میخره
من جامونده رو هم دعا کنین
نذارین که منه جامونده بازم
زیر آواره گناها خم بشم
ببینین دارم خجالت میکشم
که نمیشه مدافع حرم بشم
یا لیتنا کنا معک
تا خون توی رگ ماست
همّیشه زیرِ دینیم
پیروِ هر شهید و
سربازان حسینیم
شهدا رفتن و یادمون دادن
راه و رسم عاشقی و بندگی
یاد هر شهید و زنده میکنیم
توی بزم روضه های هفتگی
خوشبحالش_هرکی جون داده برات
خوشبحالش_مزه ی عشق و چشید
خوشبحالش_سر میزاره روی پات
خوشبحالِ_اونیکه میشه شهید
هاشم محمدی آرا
وصیت نامه هاتون
چلچراغه هدایت
چکیدش این یه جملست
(ولایت تا شهادت)
مقتداتون بوده بی بی فاطمه
آرزوتون انتقام کوچه ها
مطمئنم دم آخر سرتون
بوده رو دا منه شاهه سرجدا
اگه زندست/ خطه سرخ کربلا
اگه برپاست/ روضه ی خونه خدا
اگه ایرانـه ما شد حسینیه
همه هستیم مدیونه شهدا
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 11:44
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه