مثل کبوتری که اسیر قفس شده
روحم دچار حبس هوا و هوس شده
در این هوای سرد گناهان بزن مرا
تا گل دهم شبیه درخت هرس شده
مانند رودخانه که ریزد به شوره زار
عمرم تباه و حاصل آن خار و خس شده
چون مهبط الذنوب شده صحن سینه ام
اعجاز کن که دلم چون طبس شده
میخواستم که نوکر خوبی شوم ولی
باهرگناه چهره ی یارم عبس شده
آموختم که هر که کند گریه برشما
در روز حشر مادرتان داد رس شده
راهم بده به روضه و عذر مرا نخواه
کین روضه ها برای حیاتم نفس شده
اشکی روان بده که مرا طاهرم کند
حتی به قدر ذره ی بال مگس شده
سوگند میدهم به همان دم که دخترت
در بین راه یکه و بی کار و کس شده
برلحظه ای که به ناقه عریان نشسته و...
هم ناله اش زمزمه های جرس شده
بر آن دمی که از روی ناقه سقوط کرد
بر استخوان پُر وَرم و پیشو پس شده
عیبم بپوش و نفس سیه را عذاب کن
در روضه های رقیه مرا ناب ناب کن
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه