بند اول
روی دوش غار حرا/ داره میشینه آسمون
کبوتر وحی اومده/داره میگه قران بخون
رسیده وقت/ نزول رحمت/ لوکره الکافرون
حال غم بده/خبر اومده/رایتُ الهدی توی دستای احمده
شادی بی حده/حکم ایزده/ تاج پیغمبری رو سر محمده
وقت کرامتو / وقت اجابته
شروع راه دین از روز بعثته
مصطفی شدنبی/تا به همه بگه
ادامه ی راه دین با ولایته
منّ الله علی المومنین
بنور خاتم المرسلین
بند دوم
دیگه باید از این به بعد/دین خدا احیا بشه
وقتشه درخت ستم/ریشه کن و رسوا بشه
باید تو این راه/ به دست حیدر /هر گِرِهی وابشه
توی این مسیر/ غیر مرتضی
کی مثه سایه میمونه پای مصطفی؟
لیله المَبیت/ غیر مرتضی
کی میتونس که بخوابه جای مصطفی؟
جنگ بدرُ احد/شاهده هیبتش
لافتی خونده خدا واسه غیرتش
خندق و خیبرن/جلوه ی قدرتش
دینه اسلامِ مدیونه شجاعتش
منّ الله علی المومنین
بنور مولی الموحدین ۸
بند سوم
خلاصه ی بعثت میشه/ولایت شیر خدا
زنده شده هر دینی با/تیغ دودم مرتضی
ختم به حیدر /بوده همیشه /راه همه انبیاء
ذکر یاعلی/ ذکر اعظمه
مقامش رو میدونن نبی و فاطمه
جای پاش روی/دوش خاتمه
پس بیفتن همه انبیا به پاش کمه ۲
دنیا و آخرت/ خیالش راحته
هرکسی که زیر چتر ولایته
هر کسی غاصبه/ حق خلافته
تا قیامت حقش لعن و برائته
منّ الله علی المومنین
بنور امام المتقین
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:48
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه