بند اول:
میسوزه باز بال و پرت
جلو چشای خواهرت
بگو چیکار کنم داداش
وقتی رو نی میره سرت
تویی تو سایه ی سرم
بدون تو کجا برم
زیاده غصه هام نگم
از بغضِ توی حنجرم
میدونی
رفتن همه پیر و جوون
میدونی
قلبم شده از غصه خون
میدونی
قدم شده دیگه کمون
بند دوم:
زینب و چه به قتلگاه
دارم تو سینه بغض و آه
چطور تو رو پیدا کنم
میون این همه سپاه
چه نیزه هایی رو تنت
پس کوشش آخه پیرهنت
انگشت و انگشترتو
دیدم تو دست دشمنت
آشوبم
به چشم من خواب نمیاد
آشوبم
یه شمعی ام تو دست باد
آشوبم
خدا دیگه برس به داد
بند سوم:
نبینم اشکو تو چشات
نذار بلرزه باز صدات
هرجا میخوای بری برو
میام همیشه پا به پات
فدای تو چشت زدن
اینجا همه با تو بدن
وقتی که شمر سر و برید
یه قطره آبت ندادن
اشک و ببین
دلم میگیره بعد تو
اشک و ببین
زینب اسیره بعد تو
اشک و ببین
دیگه میمیره بعد تو
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه