این شبا چه حالی ام - بُریده غم امونمو
عشق کربلای تو - به لب رسونده جونمو
یک نگاه به این رعیت کن
شاه عالمین رأفت کن
اربعین منم دعوت کن ؛ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...
از گدا دریغ نکن - سُفره ی آب و نونتو
اربعین حرم نرم - دق میکنم به جون تو
من فدای تو شاهنشاه
واسه قربونی توو این راه
باشه وعده مون قتلگاه ؛ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...
کاش بیام و اربعین - محضر تو باشم حسین
نائبه الزیاره ی - دختر تو باشم حسین
توی قلبم این حاجته
کار توو دست رقیه تِه
موند توی دلش حسرتِ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...
- چهارشنبه
- 26
- مهر
- 1402
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه