سرمایه ایست ثروت آه فقیر تو
شد سربلند آنکه شده سر به زیر تو
رضوان تر از بهشت خدا شد نصیب حُر
آغوش پر عطوفت و توبه پذیر تو
این دیده های خشک تو را می کند طلب
باران رحمت است قنوت کویر تو
تو هم قتیل اشکی و هم خون بهای اشک
جانها فدای موهبت چشم گیر تو
گیسوی توست سلسله جنبان کائنات
تا به قیامت است جهانی اسیر تو
سر می زند به صخره غم موج علقمه
از داغ تشنه بودن طفل صغیر تو
چون ذوالجناح جان مرا هم قبول کن
تا جان دهم کنار تن غرق تیر تو
باید کفن برای تو از جنس اشک دوخت
شد بوریای کهنه ای آخر حریر تو
- چهارشنبه
- 26
- مهر
- 1402
- ساعت
- 22:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه