بارون لطفت همیشه ، هر روز و شب میباره
خدارو شکر زیرِسایَت ، جَمعیم بازم دوباره
شُکرِ حق اومد مُحَرّم ، دیدم بزم عزاتو
مادرت زهرا دوباره ، دعوت کرد نوکراتو
تا نفسِ آخر / پای تو میمونم
یه لحظه بی روضه / واللهِ نمیتونم
نشسته عشق تو / توی رگ و خونم
توو دامِ غمت - گرفتارم ارباب
ای آرامشِ - دلِ زارم ارباب (۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم ۳
از خونَت جایی نمیرَم ، جنّت بزم عزاته
امن ترین جا توی دنیا ، زیر این پرچماته
این سیاهی که پوشیدم ، از روی اعتقاده
این همون پیراهَنه که ، زهرا بِم هدیه داده
عمریه از جامِ / باده ی تو مستم
با همه بیگانَم / توو دستِ توئه دستم
هرجایی که اِسمِت / باشه منم هستم
تو راهِ خودت - نگهدارم ارباب
ای آرامشِ - دلِ زارم ارباب (۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم ۳
چی ازین بهتر که عمری ، دلخونت باشم آقا
بذار امسال اربعینم ، مهمونت باشم آقا
من که هیچ موقع ندیدم ، از تو جز لطف و احسان
از همین حالا براتم ، رُو امضا کن حسین جان
سخته برا نوکر / دوریِ از ارباب
رهام نکن آقا / یا مُسَبِّب الاَسباب
مثل همیشه باز / خودت منو دریاب
من به لطفِ تو - اُمید دارم ارباب
ای آرامشِ - دلِ زارم ارباب (۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم ۳
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 10:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه