آب - ندادن به تو ای بزرگ اصحاب
ببين مادرمو كه شده بی تاب - داره ميگه بُنَيَّ
يا - نگاه نكن منو با گريه اينجا
يا لااقل توو قتلگاه دست و پا - نزن ديگه بُنَيَّ
آه - توو قتلگاه با تو نيومدن راه
زدن تو رو يه عده گاه و بی گاه - شلوغه قتلگاهت
درد - همه موهای زينبو سفيد كرد
آخه دارن ميرن يه عده نامرد - به سمت خيمه گاهت
رسيدم از تل / كنار مقتل
ديدم رو خاک تن تو
به فكر من باش / سه ساعت داداش
زمان برده كُشتن تو
اباعبدالله (۳) حسين جان
خون - ميريزه از تنت به دشت و هامون
سرت رو سمت خيمه برنگردون - نشون نده ربابو
من - با چشماي خودم ديدم كه دشمن
جلو نگاه شاه تشنه ي من - زمين ميريزه آبو
زار - زدم وقتي كه دادن تو رو آزار
كه شد نيزه همون تيزي مسمار - ميره مادرم از حال
دست - گذاشتم رو سرم تا ديدم از قصد
با نيزه راه حنجر تو رو بست - يه بي حيا تو گودال
تو رو آزُردن / عباتو بردن
مگه تو مادر نداری
بهت خنديدن / يه عده ديدن
كه تو انگشتر نداری
اباعبدالله (۳) حسين جان
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 11:3
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
میلاد قبایی
ارسال دیدگاه