بلندشو داداش
رفتن همه؛ تو لااقل کنار من باش
تو رو رو خاک نمیدیدم هیچ موقع ایکاش
بلندشو داداش
چشم انتظارن بچهها، ستون خیمه!
دارن عمو عمو میگن بیرون خیمه
خیمهها رو ریختی به هم بلند شو از جا
بدون تو منم دیگه (میفتم از پا) ۳
ماه مُنیرم
دست منو بگیر پاشو!!! بریم امیرم
دستی نداری توو بدن برات بمیرم
ماه مُنیرم
خیر نبینن سَرْوِ منو از ریشه کندن
به اشک تو، به قدّ من دارن میخندن
میخوام تو رو بغل کنم امّا نمیشه
این همه تیر از بدنت (جدا نمیشه) ۳
می بینی عباس
مادرت اینجا اگه نیست مادرم اینجاس
هنوز روی تنش رَدِ روضهها پیداس
می بینی عباس
حسین فداش بشه قدش هنوز کمونه
از بعد کوچه دیگه چشماش رنگ خونه
ما دلمون صاف نمیشه با قنفذ پست
دستش که بالا نمیاد (کار مغیره است) ۳
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 17:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه