تنها خواهشم توو این لحظه فقط یه جرعه آب بود
حتی یک قطره اگر آبش میدادینَم ثواب بود
حرمله آتیش بگیری که با تیر دادی جوابو
خیر نبینی که گرفتی دلخوشی های رُبابُو
خداوندا
تو شاهدی چه پَسته این دشمن
تو شاهدی که بچه مو کُشتن
توو اوج مظلومیت و درد
ببین حالا
مُستأصلم میونِ این میدون
کجا بِرَم با این تن پُر خون
امان از این دنیای نامرد
نمیشه؛ من نمیتونم / بخواب آروم علی جونم
لالا لالا گل بابا ۲
با دو چشم خیس و گریون بَذر غم میکارم اینجا!
قلبم و همراه جسمت زیر خاک میذارم اینجا
کاش خدا آروم کُنه قلبی رو که آشوبه امروز
فاتحه خونِت میشن سرنیزه ها غروبِ امروز
بمیرم که
زود بود هنوز غسل و حنوط تو
کُشته بابا رو این سکوت تو
دیگه برام نَمونده صبری
بمیرم که
هنوز عزیزم بوی شیر میدی
جای کفن قُنداقه پوشیدی
بجای گهواره توو قبری
برات لالایی میخونم / بخواب آروم علی جونم
لالا لالا گل بابا ۲
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 17:14
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه