• پنج شنبه 1 آذر 03


اشعار شهادت و مصیبت امام حسن عسکری(ع)-(فاطمه امشب به سامرا عزا بر پا کند)

3598
3

فاطمه امشب به سامرا عزا بر پا کند
ديده را ياد امام عسکري دريا کند
اي خوش آن چشمي که امشب با امام عصر خود
خون دل جاري به رخ در مرگ آن مولا کند
آنکه سان مي ديد از خيل ملک در آسمان
در دل خاک زمين بايد چرا مأوي کند
هيچ کس باور نمي کرد اينکه آن ماه حجاز
جا به ابر خاک غم در شهر سامرا کند
هيچ کس باور نمي کرد اينکه از داغ پدر
در سنين کودکي مهدي عزا بر پا کند
کودک پنج ساله را بنگر که مي بايد نماز  
با قد خم گشته بر آن قامت رعنا کند
امشب شب يتيمي امام زمان است . شب عزاي پسر فاطمه است . از همين جا دلها را روانه ي سامرا حرم با صفاي امام عسکري کنيم انشاءالله کنار حرمش ، امشب عرض تسليت بگوئيم به امام زمان ، آقا قربان قلب داغ ديده ات برويم .
ساعات آخر عمر مبارک امام عسکري بود به غلامش فرمود : آن حجره برو کودکي را مي بيني که در پشت پرده به سجده افتاده است او  را نزد من بياور ، غلام به آنجا رفت کودکي که چهره ي درخشان داشت در حال سجده ديد ، آورد . وقتي نگاه امام حسن عسکري به چهره ي نوراني امام زمان افتاد گريه کرد و فرمود : يا سيّد اهلبيته اسقني الماء فانّي ذاهب الي ربّي .
اي سرور اهل خانه ي من به من آب بياشام ، همانا من به سوي پروردگارم مي روم . ( وفاتم نزديک است )
در حالي که دستهاي امام عسکري از شدت مسموميت مي لرزيد ، حضرت ولي عصر (عج) با دستهاي مبارک خود ، آب در دهان مبارک پدر مي ريختند ، و در همين حالت ، امام عسکري به شهادت رسيد . امام عصر (عج) بر بدن بابا نماز خواند . امّا يا بن الحسن جايت خالي بود در کربلا .
جاي مهدي خالي بود در زمين کربلا
تا نماز ديگري در شام عاشورا کند
باز گرداند ز مقتل عمّه را سوي حرم
غل ز دست سيّد سجاد آنگه وا کند
منبع :دینیست

  • سه شنبه
  • 26
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران