دلم رو از ریشه نکن - حسین من
تو رو خدا حرفی بزن - حسین من
این سرزمین محزون / چرا پر از غباره
بگو چرا برادر / اینجا نیزه زاره
بیا بریم ما از این بیابون
هستم غریب و حیرون * قلب منو نسوزون
توو چشمای من می باره بارون
می بینمت پریشون * توو مقتلی پر از خون
برای قتل و غارت - صف کشیده یه لشکر
یکی برای معجر - یکی برای حنجر
جانم حسین حسین جان
صفک دمائنا چرا؟ - واویلتا
هتک حریمنا چرا؟ - واویلتا
می ترسم ای حسین جان / از کینه های دشمن
به پیش چشم زهرا / خاکی ببینمت من
ببین حسین جان حالم خرابه
اینجا همه اش سرابه * دلم پر التهابه
دل رقیه توو اضطرابه
اونکه برام عذابه * ناله های ربابه
من شنیده که یارات - یکی یکی می میرن
می دونم آخر اینجا - تو رو ازم می گیرن
جانم حسین حسین جان
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 17:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه