شبیه قلب زینب / موهات شده پریشون
ریختن سرت توو گودال / تنت شده پُر از خون
بمیره زینب - اِنقد زیادن
که زیر دست و پا تَهِ گودال اسیری
از بس با نیزه - زدن به جسمت
فرصت نمیدن که یه کم نفس بگیری
ای جان حسین جان ۴
دیر رسیدم به گودال / خواستم بیام نذاشتن
داغتو بدجور آخر / رو جیگرم گذاشتن
توو شیبِ گودال - زمین که خوردی
هجوم آوردن طَرَفِت دسته به دسته
به اشکِ چشمِت - داره میخنده
اونی که با چکمه روی سینَت نشسته
گریان حسین جان ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir
نمیذارن برا تو / کاری کنم حسینجان
همه چی رُو که بُردن / دیگه ازت چی میخوان
عزیز جونم - خدا میدونه
کُشته منو نیزه ای که رفته توو سینت
خودت میدونی - طاقت نداره
دق می کنه رقیه اینجوری بِبینَت
عطشان حسین جان ۴
دیر رسیدم به گودال / غم دلمو سوزونده
به جُز یه عالَمه زخم / چیزی ازت نَمونده
دیدم عبا و - عمامه ی تو
شبیه نعلین و رَدات رفته به غارت
چیزی نذاشتن - برات بِمونه
دزدیدن حتی از تنت پیرهنِ پارهت
عریان حسین جان ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:37
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه