انقد عطش زیاده / یه قطره اشک ندارم
که رو کویر لبهات / یه کم اثر بذارم
مثل یه ماهی - بیرونِ از آب
جلو چشام از تشنگی میزنی پرپر
انقد تلظی - کردی که دیگه
آب بخوری یا نخوری میمیری مادر
لالایی اصغر ۴
بیا دعا کنیم تا / با آب بیاد عمو جون
به خاطر دل تو / شاید بباره بارون
منم مث تو - صدام گرفته
از بس کشیدم از غم و غصه فقط آه
گرمای خورشید - شد دو برابر
نه بارون اومد نه عمو رسیدش از راه
لالایی اصغر ۴
دلت میخواد که باشی / امروز و یار بابا
آب و بهونه کردی / بِری کنار بابا
حالا که میخوای - بری عزیزم
برو علی دست خدا باشه به همرات
هرجوری باشه - طاقت میارم
برو نذار بگن چقد غریبه بابات
حسینِ مظلوم ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:42
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه