سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴
نزدیکِ چِل ساله که ، غم توو سینم مهمونه
یک چشمم غرق اشک و ، یک چشمم غرق خونه
اضطرار من معلومه از لرزش صِدام
سخت ترین روزام گذشته میون شهر شام
از همون موقع همیشه مرگ از خدا میخوام
از دردام همین بس که / دیدم مابینِ انظار
عمّه ی مظلومَمو / بُردن توو کوچه بازار
عَمّتی یا زینبا ۴
لبهام با خنده قهره ، دور و برِ چِل ساله
سینه ی من مَخزنِ ، روضه های گوداله
یاد کربلا گرفته ازم خواب و خوراک
گریه می کنم به یاد لبای خورده چاک
پیش چشم اون می ریختن آب و به روی خاک
انگاری که این قلبم / کَنده میشه از سینم
حتی وقتی که ذبحِ / گوسفندی رو می بینم
یا حسین و یا حسین ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:54
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه