سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسین
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴
تنهای تنها بینِ ، کوفه لبریزِ دردم
خیلی خیلی دلگیر از ، این مَردُمِ نامردم
تا دَمِ سحر حتی یه نفر پیشم نَموند
بی وفایی ها بدجوری دلِ منو سوزوند
وعده ها ببین کار منو تا کجا کِشوند!
پای تو هستم، گرچه... / توو شهرِ غم آواره
تنها ، بی کس ، لب تشنه / روی دارالعماره
لبیک یا ثارالله ۴
اینهایی که می گفتن ، خیلی مدیونت هستن!
مثلِ گُرگای وحشی ، تشنه ی خونِت هستن
تک تکِ اینا بویی که نَبُردن از وفا
چشم به راهِتَن با تیر و با نیزه، کربلا
کاشکه هاتفی به تو بگه سمتشون نیا
دلگیر از این مَردُمِ / پَست و دنیا طلبم
خدا می دونه خیلی / دلواپسِ زینبم
یا زینب مولاتنا ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 22:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه