عزيزِ از سفر رسيده / بگو رگاتو كى بريده ۲
دمِ سحر ، مياى با سر / به ديدن قدِ خميده ۲
لحظه هاى سخت مردنم
اومدى براى بردنم
تا همينجا هم بدونْ بابا
تازيانه ها آوُردنم
(آخ بابا٣)
سر تو بوى نون گرفته / طفل گرسنه جون گرفته ۲
تا ديدمت ، بوسيدمت / ببين لبامو خون گرفته ۲
تو رو نيزه ها با سر بابا
من رو ناقه در به در بابا
هم به اين سه ساله هم به تو
بد گذشته اين سفر بابا
(آخ بابا٣)
تو مهمون رقيه هستى / چرا روى خاكا نشستى ۲
با اين گلو ، يه چى بگو / آخه چرا لباتو بستى ۲
توى طشت و روى نى سرت
حرف مى زد براى خواهرت
امشب اومدى و ساكتى
خيزرون نداره دخترت
(آخ بابا٣)
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علی صالحی
ارسال دیدگاه