شمشیر! اومدی ولی چرا دیر اومدی
شمشیر! حالا که علی شده پیر اومدی ۲
کاش روزی که
صبر من دستامو بست میومدی
کاش روزی که
غرور علی شکست میومدی
کاش روزی که
فاطمه به خون نشست میومدی
دیر اومدی ، دیر اومدی
قبل تو داغ عزیزم من و از پا انداخت
قبل تو میخ دری کار حیدر رو ساخت ۲
شمشیر! زهرتو ریختی دیگه کوتاه بیا
شمشیر! کربلا با دل زینب راه بیا ۲
توی گودال
جلو زینب دیگه شر به پا نکن
توی گودال
بیشتر از حدِّ خودت جفا نکن
توی گودال
جای زخم نیزه ها رو وا نکن
کوتاه بیا ، کوتاه بیا
نذا دادِ زینبش تا خیمهها برسه
بذا سهمی از تنش به بوریا برسه ۲
- جمعه
- 28
- مهر
- 1402
- ساعت
- 11:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه