غريب آشنايي ، شهيد سامرايي
آقام آقام غريب امام عسكري يا مولا
شراره هاي آهت ، مي باره از نگاهت
شده نصيب لحظه هات چشاي غم گرفته
مثل دل آسمونا دل تو هم گرفته
غريب اين دياري و فقط شده غصه و غم انيسـت
گواه قلب خـون و آشـفتهي تو ميشه چشاي خيست
با حال و روز خسته ، با قامتي شكسته
مثل مادر مي خوني ، نمازتو نشسته
------------------------------
يه عمره بيقراري ، غريب اين دياري
دلت آتيش مي گيره از شرار زهر غربت
سه ساله بودي كه آوردنت به شهر غربت
هر وقت تو كوچه هاي شهر بي كسي ابري شد آسمونت
آروم آروم اشك چشاتو پاك مي كرد بابـاي مهـربونت
من بميرم براي اون ، آينه كه ترك خورد
سر باباش رو ني بود ، از كوفيا كتك خورد
منبع:در نواحی نوحه
- چهارشنبه
- 27
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
ارسال دیدگاه