دلتنگم فاطمه جان
برا اشک و دعاهای نیمه شبت
کاش بودی تا ببینی
چادر تو رو باز سر کرده زینبت
شبها با گریه حسن - تا صبح بیدار می مونه
لبهای خشک حسین - قلبم رو می سوزونه
ای وای - ای وای فاطمه ۴
از یاد من نمیره
توی کوچه چهل نامرد می زدنت
ناله ها می زدی و
چه بنفشه ها که کاشتن رو بدنت
دنبالم اومدی و - از سینت خون می چکید
شکر حق زینب تو - این صحنه ها رو ندید
ای وای - ای وای فاطمه ۴
روزی از راه می رسه
می بینه داداشش رو خاک بی کفنه
توو گودال خم شده و
به رگای بریده بوسه می زنه
از رو تل دیده چطور - با کینه می زننش
دیده نامردا زدن - با نیزه توو دهنش
جانم - یا حسین یا حسین(ع) ۴
- پنج شنبه
- 4
- آبان
- 1402
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه