لالا خشکه لبهات، تو با اشک چشمات، داری میگی بابا، غریبه؛ رباب!
نگی که نگفته، نذار که بیفته، به منت کشیدن، به خاطر آب
با غصه سر کن علی / فکر پدر کن علی
حنجر سپر کن علی
سه شعبهٔ بیحیا / وقتی رسید بیهوا
مادر نزن دست و پا
تیرو یه وخ نگیری با دستات
درد و اگه ببینه توو چشمات
خیلی خجالت میکشه بابات ۲
علی بالام ۸
دلم غرق درده، خدایی نکرده، اگه پشت خیمه، ببینن تو رو
چه خاکی بریزم، سرم ای عزیزم، اگه نیزهدارا، بچینن تو
سر تو بنده به مو / رو نی میری با عمو
نیزه کجا، اون گلو
رو نیزه راحت بخواب / تا که نبینی رباب
میره توو بزم شراب
هر جا بری منم میام همرات
حتی توو طشت زر پیش بابات
مواظبم چوب نخوره لبهات ۲
علی بالام ۸
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 17:50
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه