از زبان حضرت رباب(س)
گريه نكن حسين - منو نده عذاب
گريه نكن حسين - كه جون ميده رباب
گريه نكن حسين - بى طاقتم نكن
اسير اشكاى - خجالتم نكن
راحت شده خيالم / گرچه دلم شكسته
كه پشت خيمه آروم / على چشاشو بسته
مگه نگفتى آخر / خواب بهشتو مى ديد
مگه نگفتى آب خورد؟! / مگه نگفتى خنديد؟!
عزیز من حسین جان ۴
گريه نكن حسين - جون به لب اومده
عباى خونى - تو آتيشم زده
بازم لباساشو - بهت نشون ميدم
دستاى خاليمو - همش تكون ميدم
نذار كه توى خيمه / خجلت زده بشينم
من اصغرم رو دادم / كه اشكاتو نبينم
اگه بدى اجازه / شمشير بر مى دارم
شرمنده ام حسين جان / ديگه پسر ندارم
عزیز من حسین جان ۴
اون قبر كوچيكش - امونمو بريد
شكر خدا كسى - تدفينشو نديد
خوابيده زير خاک - همين برام بسه
دستاى نيزه ها - بهش نمى رسه
اينا ديگه به اصغر / كار ندارن؛ مگه نه؟
محاله جسمو از خاک / در بيارن؛ مگه نه؟
مثه بقيه اصغر / سرش جدا نميشه !!!
سرش جداشه هم باز / رو نيزه جا نميشه
عزیز من حسین جان ۴
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 18:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه