گرفته دل هفت آسمون
امام رضا میشه روضه خون
برای اون آقایی که شد
معذب فی قعر السّجون 
از این زندون به اون زندون - پیرمرد - از پا - افتاد
دیگه از بس لگد خورده - نفساش - بالا - نمیاد ۲
بارون اشکه / رو گونه هاش سرازیر
از دست زنجیر / دیگه شده زمینگیر 
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر
آه و واویلا / امون از این مصیبت ۳
یه عمره توو سینش ماتمه
پای مناجات و زمزمه
میاد به سراغش دشمنو 
میگه زیر لب یا فاطمه 
دستشو میبره بالا - بی هوا - سیلی - میزنه
به یاد غربت مادر - بی صدا - گریه - میکنه ۲
از کار دنیا / دیگه شده دلش سیر 
شبهای آخر / شده براش نفسگیر
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر
آه و واویلا / امون از این مصیبت ۳
جونش رو لبه از روضه ها 
میگیره توی زندون عزا 
عمامشو میذاره زمین 
به یاد شهید کربلا 
روضه میخونه و لطمه - میزنه - مثل - زینب
یاد اون جسمی که افتاد - به زیر - پای - مرکب ۲
از عمق سینش / میکشه آه دلگیر
مثل زینب شد / با یاد روضه ها پیر
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر
آه و واویلا / امون از این مصیبت ۳
                    
                    
                
                - جمعه
- 26
- آبان
- 1402
- ساعت
- 0:14
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
- 
                            حسین نوری

 
                 
                 
                
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه