از خجالت تا ابد پیشانی حیدر تر است
مرگ، بعد از تو برای مرد تو شیرین تر است
رفتی ای ام ابیهای نبی؛ اما بدان
مرتضی هم مثل زینب بعد از این بی مادر است
چشم میدوزد به در هرکس عزیزش میرود
من ولی میسوزم از اینکه نگاهم بر در است
ای وجودت ساحلِ امن دل طوفانی ام
کشتی غم های حیدر بعد تو بی لنگر است
فضه هم دارد از اینجا میرود؛ حق میدهم
زندگی، در خانه ی بی فاطمه زجر آور است
تو تمام قوت زانوی من بودی ببین
اینکه افتاده است از پا پهلوان خیبر است
هرکه می افتد زمین با ذکر من پا میشود
چاره بیچارگان است اینکه حالا مضطر است
خسته ام دختر عمو؛ حرفی بزن! چیزی بگو!
این غریبی که سر قبرت نشسته حیدر است
خانه من که نشد، این قبر خاکی لااقل
خانه امنی برای دختر پیغمبر است
محسنم را هم بغل کن جای من! زهرای من!
بر دلم مانده است داغ غنچه ای که پرپر است
- جمعه
- 26
- آبان
- 1402
- ساعت
- 0:43
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علی اکبر نازک کار
ارسال دیدگاه