یابن الحسن عزیز زهرا
یه گوشه چشمی یابن طاها
به ما و این همه / تمنّا
تا کِی اسیر غصّه باشیم
نشه بیای و ما نباشیم
کاری کن از فراق / رها شیم
من غرقِ آهم -*- ولی میدونم
حواست هست به من و به تموم دردام
چشات و بستی -*- روی بدی هام
خودت من و صدا زدی اگر که اینجام
کجای صحرا خیمه داری؟
چه میکنی با بی قراری؟
کجا توو این شبا / می باری؟
با اشک و آهِ سینه سوزی
به ذوالفقار که چشم میدوزی
با غربت علی / میسوزی
شنیدم آقا -*- پیش شما است اون
هیزمایی که مونده از قوم ستمگر *
برات بمیرم -*- جلو چشاته
هر روز مصیبت در و دیوار و مادر
*عن ابي جعفر علیه السلام:
* ... ثمّ يُحرِقْهما بالحَطَبِ الذي جَمَعاهُ لِيُحرِقا بِهِ علياً و فاطمة و الحسن و الحسين عليهمالسلام و ذلک الحَطَبُ عِندَنا نَتَوارِثُه
از امام باقر علیه السلام:
... سپس (امام زمان عليه السلام) آن دو را با هيزمي ميسوزاند که جمع کردند تا علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را آتش بزنند و آن هيزم ها نزد ما است که از يکديگر ارث ميبريم!
دلائل الامامة ، ص 242
- جمعه
- 26
- آبان
- 1402
- ساعت
- 0:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه