خدا کنه که من بتونم - مشکو به خیمه برسونم
درسته که دستی ندارم
درسته که تمومه کارم
باید به خیمه برسم چون
یه مادره چشم انتظارم، تمومه کارم
نه چشمی مونده و نه دستی / ای تیر، دل منو شکستی
دیگه برا چی تو کمین / مشکم نشستی
از تو نمیخوام دیگه چیزی ای تیر
به سمت مشکم برنخیزی ای تیر
آبروی منو نریزی ای تیر
(واویلتا ۲ واویلا) ۳
زدن حالا که مشک آبو - تا نبینم اشک ربابو
کجایی ای عمود آهن
بیا که بغض تو و دشمن
یه کاری میکنه که دیگه
چیزی نمونه از سر من، عمود آهن
بزن نبینم دیگه غم رو / زمین افتادن علم رو
لحظه حمله کردنِ به / سمت حرم رو
بزن که آرزوی من همینه
چشمای من رو نیزه ها نبینه
دستی بلند شده روی سکینه
(واویلتا ۲ واویلا) ۳
- جمعه
- 10
- آذر
- 1402
- ساعت
- 14:5
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه