دلتنگم
اشکام دونه دونه - میریزه رو گونه
یه دردایی دارم - هیچکس نمیدونه ۲
اینکه یه جوری زده که چشام تاره
اینکه دیدم گوشوارم توی بازاره
اینکه منم پهلوهام مثل مادرت
بد جور لگد خورده خیلی ورم داره
بابا / بابا / انقدر صدات کردم آخر گرفت صدام
بد جور / شبها / میسوزه این تاول روی دست و پام ۲
بابایی
حال دخترت رو / هیچکس نمی فهمه
نیستی که ببینی - دنیا چه بی رحمه ۲
از زجر نگم که بابا جون دلم خونه
این سوختگی واسه شام غریبونه
من که همیشه توو آغوش تو بودم
حالا ببین جای من رو توو ویرونه
بابا / بابا / خیلی کلافم از این زخمای تنم
بابا / بابا / میلرزه از گشنگی کل بدنم ۲
- جمعه
- 10
- آذر
- 1402
- ساعت
- 14:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
داود قاضی
ارسال دیدگاه