• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام صادق(شعری کبوترانه برایت نوشته ام

2729
1

شعری کبوترانه برایت نوشته ام
شعری که در فراق هوایت نوشته ام
اشکی که باز پای عبایت نوشته ام
با دستخط لطف و عنایت نوشته ام
باران شدم کنار ضریحی که فرضیست
آنجا که زائرش خود زهرای مرضیه ست
ای کاش می شدم سر یک پلک لایقت
یک ثانیه ز ثانیه های دقایقت
ما تیره ایم تیره ی دنیای عاشقت
آری  شبیم منتظر صبح صادقت
از کودکی که پای منابر نشسته ایم
مبهوت قال صادق و باقر نشسته ایم
ما ها نشسته ایم همین جا که پا شویم
با هر حدیث ناب شما مبتلا شویم
پای روایتی ز شما با شما شویم
اینگونه زائر حرم کربلا شویم
مابین جانماز شما خاک تربت و
هر شب صدای اشک می آید ز سمت تو
با لطف تو حسینیه هامان بنا شده
مشغول روضه های پر از ربنا شده
این دل به عشق چشم تو در تو فنا شده
ذکر مدام هر شبش اشفع لنا شده
دستی دهید این دل مهنت کشیده را
این قلب انتظار شفاعت کشیده را
ای ملجاء تمام غریبان بقیع تو
صحن و سرای خالی و خاک رفیع تو
معنای واقعی رئیس شریعه ، تو
هی روح می دهی به تن پاک شیعه ، تو
ما دور نور پاک شما گرد آمدیم
استاد  پای درس تو شاگرد آمدیم
هر کس نیامده پی تان کور می شود
یکدفعه از مسیر خدا دور می شود
آنقدر می رود که چو منصور می شود
پیش نگاه فاطمه منفور می شود
شاید شود که بین مسیرت بیاریم
از دشمنانتان به خدا من فراریم
ای حرمت قیام تمام مناره ها
بد می زدند طعنه یتان بد قواره ها
هی گریه می کنند برایت زراره ها
وقتی که پا برهنه به زور سواره ها
آقا  بیان آنچه کشیدید سختم است
هر چه بگویم از دل زخمیتان کم است
با رفتن تو فقه و فقاهت یتیم شد
بعد از تو علم عالم و آدم عقیم شد
رفتی و باز حال مدینه وخیم شد
این غصه های چشم تو داغی عظیم شد
ای کاش دشمنت سوی آن هجره ره نداشت
او حرمت محاسنتان را نگه نداشت
دشمن به جان خانه یتان هم فتاده بود
انگار نه که در دل آن خانواده بود
آتش کشید کلبه یتان را که ساده بود
ای کاش مادر من ، من را نزاده بود
این خانه خانواده ی زهراست بی حیا
با چکمه روی فرش بهشت خدا نیا
 

  • شنبه
  • 30
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران