زمزمه وفات حضرت زینب(س)
می روم از دنیا، به پایان میرسد هجران، ای حسین من
یکسال ونیم است که، منم از داغ تو نالان، ای حسین من
آیم بسویت ای گل پرپر شده، وقت ملاقات تو وخواهر شده، وقت ملاقات تو وخواهر شده
جانم حسین جانم حسین جانم حسین 3
__________________________________
شام آمدم تا که، کنار دخترت باشم، ای برادرم
باز آمدم شاید، که اینسان یاورت باشم، ای برادرم
آورده ام اورا ز تنهایی برون،ذکرم شده انا الیه راجعون، ذکرم شده انا الیه راجعون
جانم حسین....
_________________________________
هرگه که می آمد، به یادم آن تن بی سر، گریان می شدم
یادم که می آمد، شهیدانی که شد پرپر، گریان می شدم
مرگ آید وراحت شوم از رنج وغم،از یاد عاشورا وآن ظلم وستم، از یاد عاشورا وآن ظلم وستم
جانم حسین....
گر زنده بودم من، زبعد تو برادر جان، بود اجبار من
یکسال ونیم است که،شده بهر مصیبتها، گریه کار من
آماده شو زینب شود مهمان تو،جانان من درد من و درمان تو، جانان من درد من و درمان تو
جانم حسین....
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 7
- بهمن
- 1402
- ساعت
- 1:14
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه