آنجا که لحظه ها به شما پشت می کنند
یا پنجه ها مقابلتان مشت می کنند
آنجا که نوشهای شما نیش می شود
خلق زیاده خواه کم اندیش می شود
آنجا که اسب آمدنت تند می دود
جا، بهر پارک کردنتان طفره می رود
آنجا که ابرهای ظهور تو لاله کار
باید به شوره زار ببارد نه مَرغزار
آنجا که چشمها به شما دل نبسته اند
فرسنگها جلوتر از این بار بسته اند
آنجا که از تلألؤ تو غافلست شهر
دنبال روشنایی کم مصرف است شهر
آنجا که باغ بی تو تأسف نمی خورد
کنعان غم جدایی یوسف نمی خورد
آنجا که باز مُهر تغافل به جبهه هاست
یوسف اسیر چاه خودی ساز فتنه هاست
آنجا که کرده شعله حق مسلکی اُفول
تا گردن است دیده مردم درون پول
آنجا که هست اهرم خدمت به مردمان
ترفندهای بانک پاسارگاد و پارسیان
آنجا که هست ارزش بی ارزشی زیاد
ناموس حجب ، بُرده حجاب سرش زِ یاد
آنجا که پشت پشت به عصیان کنند رو
با ماهواره ،سایتهای گزافه گو
بهتر همان که ثانیه ها را هدر دهی
یا بی خبر نیامده ما را خبر دهی
فرصت برای گل شدن غنچه ها بده
آبی به پای بیخ و بن لحظه ها بده
شاعر؟؟؟
- یکشنبه
- 1
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 20:50
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه