• سه شنبه 15 آبان 03

 اسماعیل تقوایی

ورود کاروان به کربلا _کربلا بهر پذیرایی مهیا می شود

94

کربلا بهر پذیرایی مهیا می شود
کاروان عشق در آنجا هویدا می شود

حضرت سلطان رسد سرمنزل مقصود خود
بارگاه او میان دشت بر پا می شود

زینبش دلشوره ها دارد از بدو ورود
گوئیا غم‌های عالم در دلش جا می شود

با برادر گفتگو دارد برای حال خویش
رفتنِ از کربلا از او تقاضا می شود

گفتگو دارد حسین فاطمه با زینبش
صبر او در گفتگو با او تمنا می شود

بگذرد ده روز، آید روز عاشورای خون
لاله ها در گلشن ایمان شکوفا می شود

اربااربا می شود اکبر به میدان نبرد
مادرش لیلا زغم مجنون وشیدا می شود

در کنار علقمه گردد ابوفاضل شهید
قامت اربابمان در هجر او تا می شود

حلق اصغر می شود آماج تیر حرمله
آخرین امضا به پای حکم بابا می شود

آه از آن لحظه ، شمر جالس صدرالحسین
سر جدا از پیکر آن ماه والا می شود

زینب و غم‌های سنگینی چنین، ای وای وای
اینچنین با صبر زینب، صبر معنا می شود

زینب و رنج اسیری، زینب ونامحرمان
بر سر نیزه سری بر او تسلا می شود

شعر :اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 23:6
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران