زبانحال سیدالشهدا با حضرت علی اکبر(ع)
با که گویم چه غمی بر جگرم افتاده
تیشه بر ریشه ی نخل و ثمرم افتاده
.
با که گویم؟!چه کنم؟! دق نکنم؟!جان ندهم!
پیش چشمان تر من پسرم افتاده
.
تو زمین خوردی و رفته رمق از زانوی من
لرزه بر دستم و پا تا به سرم افتاده
.
چشم من تار نمیدید ولی ، تار شده
از همان لحظه که بر تو نظرم افتاده
.
چه بلایی سرت آوردن علی جان همه ی
تکه های بدنت در گذرم افتاده
.
پر خونی پر تیری پر زخمی تو علی
شرر غم به دل شعله ورم افتاده
.
از سر کینه ی با اسمِ تو ریزت کردند
ریز ریزی تو و من بال و پرم افتاده
.
پاشو از خاک که بر چشم ترم میخندن
چشم لشگر به تن محتضرم افتاده
رامین برومند(زائر)
۱۴۰۳/۰۴/۱۷
- دوشنبه
- 18
- تیر
- 1403
- ساعت
- 11:2
- نوشته شده توسط
- رامین برومند(زائر)
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه