باران ببار تا که بهاری ترین شوم
از یاس هم گذشته و خوشبوترین شوم
خورشید طاق هفتم هفت آسمان و یا
ماه تمام چهره اهل زمین شوم
عمری بود که در به در یار غایبم
کی مورد عنایت آن بی قرین شوم؟
با بدترین بساز که شاید ازین گذر
یضی دهد نگاه تو و بهترین شوم
خود را میان دوزخ اعمال دیده ام
با تو مگر میان بهشت برین شوم
شیطان به پای هر قدمم دام کرده پهن
کهف الحصین! چگونه جدا زان لعین شوم؟
شرمنده ام که فطرت پاکم ز دست رفت
باور نمی شد آخر کار اینچنین شوم
عمری خیانت از من گمراه دیده ای
ای کاش زیر دست تو قدری امین شوم
شاعر؟؟؟
- یکشنبه
- 1
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 21:4
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه