کمر شکستم
برادرم رفت ، کمر شکستم
به داغ عباس ، به غم نشستم
کنارِ یارِ خدا پرستم
به همرهش رفت تمام هستم
دلاوری رفت دگر ز دستم
دو چشم او را به گریه بستم
******
به روی ساحل، ستاره دیدم
تنِ یلم پاره پاره دیدم
عزای چندین هزاره دیدم
فتاده یارِ سواره دیدم
چه یاوری بود عجب دلیری
دلاوری بود مثالِ شیری
چه ماتمی شد بلای جانم
برادرم خُفت به دیدگانم
بریده این غم دگر امانم
به نعش عباس چه ناتوانم
برادرم رفت ، کمر شکستم
******
به سینه زانو به غم بگیرم
گُلاب غم از گُلم بگیرم
بساط غم دم به دم بگیرم
تقاص او از ستم بگیرم
چه یاوری بود عجب دلیری
دلاوری بود مثالِ شیری
از این جدایی ، دلم شکسته
غبارِ غم بر ، رُخَم نشسته
نفس کشیدن، شده گسسته
به ماتم این ، یلِ خجسته
برادرم رفت ، کمر شکستم
******
چو پا به خاکِ بلا نهادم
دوباره دل در عزا نهادم
فراق یاران، کجا نهادم
به قلب خونم به جا نهادم
چه یاوری بود عجب دلیری
دلاوری بود مثالِ شیری
چگونه رُو بر حرم گذارم؟
قدم به رویِ قدم گذارم
دو بوسه دستِ قلم گذارم
برای عباس علَم گذارم
برادرم رفت ، کمر شکستم
******
منی که زیر عزا خمیدم
ببین چه حالی حرم رسیدم
در این مصیبت چه ها کشیدم
که خواهرانم به گریه دیدم
چه یاوری بود عجب دلیری
دلاوری بود مثالِ شیری
برادرم رفت، خدا گِواه است
دلم گرفته، غریقِ آه است
دو چشمِ خونم به سویِ راه است
همیشه محتاج به یک نگاه است
برادرم رفت ، کمر شکستم
******
- یکشنبه
- 24
- تیر
- 1403
- ساعت
- 22:11
- نوشته شده توسط
- نخل بی سر
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه