• دوشنبه 3 دی 03


در فراق امام زمان (عج ) ( ز کاروان سفر کرده ام نشانی نیست )

1304
1

ز کاروان سفر کرده ام نشانی نیست
برای گفتن درد دلم زبانی نیست
برای اینکه به کوی حبیب خود برسم
من غریب چه سازم که کاروانی نیست
شبیه خیمه نازی که خانه ام شده بود
برای دیدن دلدار من مکانی نیست
چه چهره های قشنگی که نور مهدی داشت
شبیه همسفرانم که دلستانی نیست
اذان جبهه سحر گه دل از همه می برد
چو رفته روح نمازم دگر اذانی نیست
خوشا گلی که به خاک حبیب خود افتاد
نشان زجسم غریبش جز استخوانی نیست
مرا نبود لیاقت که رخت خون پوشم
کسی که وصل به دنیاست آسمانی نیست
چه عشاقان جوانی که پیر ره بودند
به شور و عشق شهیدان دگر جوانی نیست
برایمرغ شکسته پری که جا مانده
به غیر منزل دلدار آشیانی نیست
جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران