بی تو از خانهی بی روح جهان بیزارم
ماه در دست به دنبال تو شب بیدارم
تا نگاه تو در آیینهی قلبم جاریست
زیر باران بلا چتر محبت دارم
روی پیشانی من خط خجالت پیداست
وای بر من که برای تو فقط سربارم
دوست دارم که شبیه دل غمگین فرات
روی پاهای عمو جان تو سر بگذارم
علم افتاده و بی سایهی سر مانده جهان
سوز اشکم که بر این دشت بلا میبارم
آمد و رو به حرم گفت حسین آن لحظه
بدنش را نشد از روی زمین بردارم
گفت «ای اهل حرم میر و علمدار» که رفت
خیمهها را به که باید پس از این بسپارم؟
➖➖➖
انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1403
- ساعت
- 12:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی گلی حسینآبادی
ارسال دیدگاه