مهدی کبیری و خانم عالیه رجبی
➖➖➖
جون به لب شد و
زهر کینه زد به مغز استخون
ماه فاطمه
توی بستره به حال نیمه جون
مثل مجتبی
از لباش داره میریزه لخته خون
پرنده قفس نشین، به فکر پروازه
با رفتنش بازم میشه داغ دلا تازه
غریبی که داغ دلش نداره اندازه
عطر بقیع/ داره میاد/از کوچه های سامرا
شش گوشه ی/آقام داره/ حال و هوای کربلا
برا تسلای دل صاحبمون
اللهم عجل فرج بخون
----
غصه میخوره
اونکه کوه استوار و محکمه
گریه میکنه
اونکه صاحب تموم عالمه
گریه میکنه
اونکه وارث خلیل و آدمه
وقتی فلک ازش گرفت تموم دنیاشو
هیشکی نبود تا بگیره زیر بغل هاشو
هیشکی نبود تا لااقل پاک کنه اشکاشو
بعد پدر / چشمای تر / قسمت روز و شبشه
بعد پدر / شب تا سحر / ذکر فرج رو لبشه
برا تسلای دل صاحبمون
اللهم عجل فرج بخون
➖➖➖
منبع : کانال جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- پنج شنبه
- 22
- شهریور
- 1403
- ساعت
- 17:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی کبیری
ارسال دیدگاه