همه محتاج و مخمور نَمی از ساغر دریا
مسیحا تشنه می آید به سوی منبر دریا
شراب سلسبیل و چشمه ی کوثر فروان است
همه رودند و دنبال شکوه کوثرِ دریا
در آغوش کریم او همه روزی خور عشقند
به جز بخشش نمی گنجد میان باور دریا
به دنبال بیابان ها کجا گردیده دریایی
چه موجی میزند رحمت به چشمان تر دریا
ز سنگ جاهلان هرگز نمیرنجد که او دریاست
شنیده کس در این عالم برنجد خاطر دریا؟
به دریا میرسد دریا عجب دریای زیبایی
در آنجا که کشد آغوش او را مادر دریا
حیات کل عالم از حیات او ثمر گیرد
خلایق را کُند زنده دم احیا گر دریا
چو ساحل موج موجش را بگیرم در بغل عمری
تمام عمر می مانم چو مجنون بر در دریا
سجاد احمدیان
- شنبه
- 31
- شهریور
- 1403
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه