• دوشنبه 5 آذر 03

 حسن لطفی

شعر میلاد پیامبر اکرم و ولادت امام صادق (ع) -(به پریشانی هر زلف پریشان سوگند )

47

به پریشانی هر زلف پریشان سوگند 
به نفس‌های لب خشک بیابان سوگند 
به تب خاکِ ترک‌خورده‌ی سوزان سوگند 
به نمک زار  به هر تشنه‌ی باران سوگند 

صبر دنیا به سر آمد که سرامد آمد 
چارده بار نوشتند محمد آمد 


او تجلی ازل بر جبروت است که هست؟
او صراط است و ثبات است و ثبوت است که هست ؟
او سوالی است جوابش که سکوت است 
که هست ؟
آدم ! او فلسفه‌ی سر هبوط است که هست؟

ما ندانیم که هست آنکه ندانیم که بود
باید او خود بنویسد که بخوانیم که بود

ناگهان پرده برانداخته است از رویش 
تا که کس‌را شکند از شکن گیسویش 
قبله آرام بگیرد به خم ابرویش
که هیاهو بکند زمزمه‌ی یا هویش

جلوه در جلوه جمال ازلی را دیدند 
قبل میلاد علی بود علی را دیدند

تشنه لب بود زمین حضرت باران را دید 
خار در خار پُر از خار... گلستان را دید 
تیره جان بود و جهان بود که جانان را دید 
پس از آن بود که آدم خودِ انسان را دید

رحمت واسعه‌اش روی سر فاطمه است 
او نفس‌های علی و جگر فاطمه است 

او فقط بود و فقط بود  مسلمان خودش 
مومن خویش شد و غرقه‌ی ایمان خودش 
جلوه‌ای بود دو تا گشت دوچندان خودش 
دید با چشم خودش عین خودش جان خودش 

در کمالات خودش نورِ جلی را می‌دید
او در آیینه‌ی خود روی علی را می‌دید


ای که قبل از همه معمار دو دنیا شده‌ای 
قبل خود آمده  این گونه معما شده‌ای 
آدم و یوسف و یعقوب و مسیحا شده‌ای 
هرچه خوبان همه دارند تو یکجا شده‌ای 

از ازل تا به ابد جیره خور خان تواند
لات و عُزّی و هُبل نیز مسلمان تواند

آمدی با نفس عشق پیمبر بشوی
تا که تکثیر شوی تا که مکرر بشوی 
فاطمه فاطمه هِی حیدر و حیدر بشوی 
تا حسین و حسن و باقر و جعفر بشوی 

تا رضا و علی و هادی و موسی باشی
آمدی تا نفس حضرت زهرا باشی

لب تو غرق تمنای حسین و حسن است 
چشم تو مات تماشای حسین و حسن است 
خیره بر مادر و بابای حسین و حسن است 
که فقط سینه تو جای حسین و حسن است 

کیستی کعبه‌ی ما ای همه  آمال علی 
ای حسین و حسن و ای سلسله آل علی 

تو جلو داری و شمشیر خدا پیش تو است
چه غمی هست تو را شیر خدا پیش تو است
خیبر و بدر و اُحد تیر خدا پیش تو است 
که علی نعره‌ی تکبیر خدا پیش تو است

همه حیرت زده‌ی ضربه‌ی کاری شده‌اند 
چه خیالیست اگر آن دو فراری شده‌اند

نسب ماست که از آل شقایق باشیم
و کمی جرعه کش بحر حقایق باشیم
این کریمی شما بود که عاشق باشیم
قسمت این بود که از لطف تو لایق باشیم 

تا بگویند به ما قبله‌ی دنیا آمد
که علی مژده بده صادق زهرا آمد


مذهب ماست به تاسیس اباعبدالله 
مکتب ماست به تدریس اباعبدالله 
ما همه مست احادیث اباعبدالله 
نفس ماست به تقدیس اباعبدالله 

کُنیه‌ات کُنیه‌ی عشق است همانند حسین
ای به قربان دلت ای دل در بند حسین 

غزه امروز بمان از دل ویران برخیز
راه کم مانند ببین، جبهه‌ی جولان برخیز
همتی مانده فقط غیرت لبنان برخیز
فتح نزدیک شده لطف شهیدان، برخیز

مرگ صهیون و یهودا چقدر نزدیک است
به تو سوگند که هنگام سحر نزدیک است...

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران