شد جای تو دشت بلا
من و شام غم.تو و کربلا
ندارم من دیگه چاره نفسهام بریده
فقط از تو تنی پاره به زینب رسیده
تک و تنها توو این صحرا بمیرم رقیه رو خارا دویده
میره زینب بی تو اسارت
با زنجیر و با سلسله
باتو اومدم اما میرم
همراه شمر و حرمله
((من جای رسول و علی و هم مادرتو
از عمق وجودم ببوسم این حنجر تو))
دیدم رو تل.رفتی از حال
زیرِ نیزه ها.توی این گودال
بگو بامن برادر جان کو عباس و اکبر
به دور من نه مردی هست نه یارو نه یاور
نبود هیچ کس رسید آتیش به خیمه به زن ها به دامن به معجر
کشتنت قربتً الی الله
کوفیا از روی ثواب
دارن میبرن زینبت رو
سمت شام و بزم شراب
((من جای رسول و علی و هم مادر تو
ازعمق وجودم ببوسم این حنجر تو))
➖➖➖
منبع جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- شنبه
- 7
- مهر
- 1403
- ساعت
- 12:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ابوذر رئیس میرزایی
ارسال دیدگاه