شنیدم من از آشنای دلت
دوباره گرفته هوای دلت
کمی با دلم درد دل کن ،بگو
کمی از غم وغصه های دلت
بگو با دلم از غم وغصه ات
که تا وا شود عقده های دلت
تو دست دلم را گرفتی و من
فرو آورم سر به پای دلت
رباعی من نذر چشمت ،ولی
سرودم غزل در ثنای دلت
وبیگانه با خنده و شادی ام
دلم تا شده آشنای دلت
دلم در قفای نگاه تو رفت
فدای نگاه و فدای دلت
ببین مانده چشمم به راهت،بیا
ببین دل شده مبتلای دلت
تو واین همه غصه وغم به دل؟
الهی بمیرم برای دلت
سید مجتبی شجاع
منبع:کدام جمعه
- دوشنبه
- 2
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 21:14
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه