زمین و گنج هایش را سراسر میشناسد
علی تا آسمان ها راه دیگر میشناسد
چراغ کوچه گردی های مولا بود، مهتاب
علی را ماه از خورشید بهتر میشناسد
علی را در جهان زهرا فقط باید بفهمد
همیشه قدر زر را چشم زرگر میشناسد
تواضع میکند کوه و به سجده میرود رود
بگوید از علی آنچه پیمبر میشناسد
و شاید خواست در «هارون من موسی»، پیمبر
بگوید که برادر را برادر میشناسد
به ایوان نجف رو میکند قبله نما هم
همیشه لانه ی خود را کبوتر میشناسد
مسیحی مرتضی را ایلیا، اما یهودی
از آن روزی که در را کند، حیدر میشناسد
همان قدری که باران را کویر تشنه فهمید
عیار خطبه هایش را اباذر میشناسد
شبیه سایه دنبال علی میرفت انگار
جنون عاشقی را خوب قنبر میشناسد
▪️
نمیدانم زمانی که بیاید - ساعت مرگ-
چه کس از شوق پای خویش از سر میشناسد!
➖➖➖
منبع جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- چهارشنبه
- 11
- مهر
- 1403
- ساعت
- 10:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن حسنی
ارسال دیدگاه